فهم دقیق کلمات

بخون و لذت ببر

فهم دقیق کلمات

بخون و لذت ببر

زندگی ما با کلمات در آمیخته و بسیاری از مشکلات زندگی ما از فهم غیر دقیق کلمات صورت می گیرد در این محل نیت داریم تا کلمات مهم پیرامون مان را تبیینی دقیق کنیم.

آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «تمثیل ها» ثبت شده است

معنای اسلام بی نقص شدن را طلب می کند و این بی نقص شدن برای فرد با رتبه ها و درجات متفاوت در مسیر رشد تحقق می یابد

در نظام کلمات قرآنی با چند کلمه که در این سیر و مسیر رشد توضیح دهنده درجات هستند روبرو می شوید

ما از این مجموعه چهار کلمه که نماینده درجات متفاوت هستند را در تمثیلی برای دوستان در کنار هم دیده ایم این کلمات اسلام ، ایمان،عبادت و اخلاص در قالب مخلِص و مخلَص و فرق بین محب و ولی می باشند:

هو الباطن و الظاهر

صحنه جنگی را تصور کنید که دشمنان با قوت در روبرو و دوستان با تمام وجود با آنها می جنگند از زمین و آسمان گلوله و موشک و آتش است که بر سر هر دو طرف می بارد نیروی بچه های خودی ضعیف شده اند خستگی تمام شدن مهمات و کشته شدن دوستان بر آنها فشار می آورد اما باز می جنگند یک لحظه سر را بالا می آوری و می بینی که هیچ یک از دوستان باقی نمانده دشمن آنقدر نزدیک شده که مجالی باقی نمانده چیزی تا مردن راهی نیست

چه کار باید کرد بجنگیم تا بمیریم ؟

 آیا راهی نیست تا جان به سلامت به در بریم؟

چرا تسلیم نشویم بهترین راه برای حفظ جان تسلیم شدن است .

یک لحظه از مثال دور شویم و درباره تسلیم شدن صحبت کنیم . تسلیم یک کلمه عربی است که در فارسی در غیر معنای عربی آن استفاده می شود در زبان عربی تسلیم در برابر شک به کار می رود وقتی شک و دو دلی را از خود دور می کنی و وقتی یک دل ، دل به کاری می دهی تسلیم شده ای .عرب در این حال از  کلمه استسلام استفاده می کند

 استسلام یعنی طلب سلامتی کردن و ضد آن استکبار است استکبار داشتن ؛خود را بزرگ دانستن و نگه داشتن

در این جریان وقتی با دشمن استکبار کنی جواب دشمن گلوله است و مردن شما نتیجه استکبار شماست.

استسلام شروع اسلام است.

 شما به دشمن می گویید مرا ناقص نکن و سلامتی مرا از من نگیر و دشمن قبول می کند شما سلاحتان را زمین می گذارید و اسیر می شوید اما میدان میدان جنگ است از آسمان و زمین آتش می بارد خودی و دشمن دارد معرکه را می کوبد درست است که دشمن قبول کرده که سلامتی شما را حفظ کند ولی در این معرکه هر لحظه احتمال دارد موشکی ،خمپاره ای، تیری گمراه به آدم بخورد و از کاری که دشمن می خواست بر سر آدم بیاورد بد تر کند خطر تهدید می کند باید دشمن برای حفظ جان ما کاری کند هم ما این را می خواهیم و هم او می داند .

دشمن می گوید فرار نکن خطر تو را تهدید می کند دنبال من بیا تا به جایی برسانمت که جانت در امان بماند و او ما را به سنگر اسرا می برد در سنگر دیگر از هجمه آتش خبری نیست و احتمال الکی تلف شدن کم تر است و این دومین کار برای حفظ جان است که با تلاش خودمان و راهنمایی دشمن تحقق می یابد

در عربی به سنگر مأمن می گویند و حفظ از خطر ها را امنیت می دانند کسی که به فکر ایجاد امنیت برای خودش باشد را مؤمِن می گویند .

وقتی در سنگری و خود را از خطر دور می دانی احساس امنیتی درونی برای شما حاصل می شود خود را از خیلی خطرها در امان می بینی ؛ این حس درونی ایمان است و این شروع استحکام اسلام در دل مسلِم است که دیگر به او مؤمن می گویند.

اما خطر هنوز افراد داخل سنگری که در معرکه است را تهدید می کند گاهی موشکی بدون اذن دخول و اجازه سر خود را می کشد و از در وارد سنگر می شود و با صدایی آهنگ رفتن را می نوازد ؛ پدر یکی از دوستان ما با بیست نفر از همرزمانش توسط خمپاره بی هدفی به همین شکل شهید شده اند.

پس جایی دیگر باید رفت که مأمن واقعی و حقیقی اینجا نیست هم ما می خواهیم که هر چه زودتر از معرکه خارج شویم هم دشمن می داند که راحتتر در بیرون معرکه می تواند از اسراء نگهداری کند برای همین در جایی دور از معرکه اردوگاهی برای اسراء بنا می شود تا از آنها در آن نگهداری کنند.این امنیت و ایمان قوی تر و اطمینان آورتر برای حفظ سلامتی است و دلهره هلاکت از او برداشته شده است.

اسیر تا در اسارت است به فکر آزادی است چون اسیر از همه آزادی ها بی بهره است.در اردوگاه دشمن می گوید عوض حفظ جان و دادن سلامتی به شما باید برای من کار کنید در این بین  اسراء دو گروه می شوند:

گروه اول حاضر نیستند به هیچ دلیلی تن به این کار دهند و دشمن آنها را در سختی قرار می دهد تا تن به کار دهند یا در سختی ها رنج ببرند تا بمیرند.

اما گروه دیگر برای بدست آوردن آزادی های اندک تن به کار می دهند این گروه را که عرب به آنها عبد می گویند برای بدست آوردن رضایت اربابان خود کارهایی را که آنها می گویند انجام می دهند تا از بندها رها شوند .عرب رهایی از بند را اخلاص می گوید و کسی را که بند از خود می گشاید را مخلِص می گویند.

عبد به دو دلیل این کارها را انجام می دهد گروهی می ترسند از اینکه دوباره به آن سختی ها برگردد و بخواهند تحمل مجازات ارباب را بکشند عده ای هم برای کسب منفعت و انعام ارباب و مولای خود و رهایی از بندهای بیشتر این کار را می کنند.

در این بین عده ای از معاشرت با اربابان خود به عقیده یا شخص مولا علاقه مند می شوند این عده دیگر اربابان خود را دشمن نمی دانند و با آنها احساس قرابتی می کنند و این احساس با نشان دادن حب به مولا اتفاق می افتد بعد از مدتی مولا با دیدن محبت عبد نسبت به خود همه بندها را از او جدا کرده و او را آزاد می کند.

عرب به کسی که شخص دیگری او را از بند خلاص کرده مخلَص می گوید و این شخص محب مورد رفاقت دوستی اربابان خود قرار گرفته و در حلقه ولایت داران در آمده است.

آخر قصه می گوییم آن اسیر مسلم ماییم ، دشمن الله و اولیاء بودند که ما تا در زمره ولایت الله قرار نگرفته ایم با فرامینش مخالفت می کنیم و خطرات تا درجه مخلَص ما را تهدید می کند همانطور که ابلیس لعنت الله علیه در شروع دشمنی اش گفت :"   " و این به این معناست که تنها مخلَصین از خطرات حملات او در امانند.

درپایان یادآور می شوم که این تمثیل معنای کلمات مطرح شده را به صورت کامل بیان نمی کند و ان شاءالله با دقت بیشتر دوستان در معنای کلمات مهم بکار رفته در این تمثیل خود به معنای واقعی آنها دست یابند.

من الله توفیق

 

 

  • میثم تمار